آ قای مودب پور ! رمان نویس ایرانی! سنش را نمی دانیم ! چهره او را ندیده ایم ! فقط و فقط می دانیم نامش " م. مودب پور " است ! بعضیا می گویند نامش مرتضی هست که اونم احتمال و شایعه ست ! مودب پور هفت رمان نوشته : 1. پریچهر 2. یاسمین 3. شیرین 4. یلدا 5. گندم 6. رکسانا 7. خواستگار یا انتخاب از کتاب آخری فیلم انتخاب به کارگردانی تورج منصوری و بازی فتحعلی اویسی و ماهیا پطرسیان ساخته شده است ! احتمالا کتاب انتخاب را نخوانده اید این کتاب در سکوت خبری اواخر سال 84 منتشر شد و استقبالی هم از این کتاب نشد ! البته من نخوندمش ولی ظاهرا شیوه نگارش این کتاب مانند کتابهای قبلی نیست ! به هر حال غرض از ایجاد تاپیک انتخاب بهترین اثر مودب پور و هم چنین بحث و گفتگو درباره محتوی کتابها و شخصیت مودب پور می باشد . لطفا اگر مطلبی یا سخنی در مورد مودب پور شنیدید یا دیدید ما رو بی خبر نگذارید ! اول کتاب رکسانا ببین این مانی چه می کنه تو کتابای مودب پور (شخصیت توپه مودب پور) ... - چطور اینا فقط برای ما دست بلند میکنن! نکنه باز داری اشارهای چیزی میکنی؟ مانی- منکه نیم ساعته مثل بچه آدم همینجور نشستم و پشتم به خیابونه! مگه اینکه با دمم اشاره کنم! دیدم راست میگه! بهش گفتم - آخه تو هر وقت ساکت میشی، معلومه داری یه کاری میکنی! مانی- حالا چون من پروندم سیاهه، هر چی بشه تقصیر منه؟ - پس چرا اینا فقط برای ما دست بلند میکنن؟ مانی- مردم تو این چند ساله، همه یه پا روانشناس شدن! چهره توام که ازش نجابت و پرهیزکاری میباره! اینه که بهت اعتماد میکنن و میخوان سوار ماشینت بشن! یعنی حس اعتماد رو در مردم برمیانگیزی! مانی- حالا چه عیبی داره که مثلا این بیچارهها رو هم سوار کنیم؟ ما که داریم این مسیر رو میریم! ماشینم که خالیه! ثواب داره والا! - تکیهات رو از پنجره وردار ببینم. مانی- برای چی؟ - تو وردار. مانی- این پشتم درد میکنه، تکیهام رو دادم به در یه خرده آروم بشه! دستش رو گرفتم و کشیدمش این طرف که یه مرتبه یه صفحه کاغذ از پشتش افتاد! ... ترمز کردم و دولا شدم و از بغلش کاغذ رو ورداشتم! تا یه نگاه بهش کردم خشکم زد! روش نوشته بود: (( ولنجک - زعفرانیه 10 تومن سوار شو نوشابه خنک موجود میباشد ویژه بانوان )) یلدا را باید خواند ...یلدا را با نیم نگاه نمی توان نگریست ...یلدا دریچه ایست به نگاهی که شاید تاکنون حتی برخود بسته ایم . ولی امروز جامعه ما، نیاز به جوانانی با چشمان باز دارد ,و یلدا در ورای بیان داستان آن جسارت را در دیدن و گفتن می بخشد . کتاب پر از لذت عشق و تلخی و زشتیهای روزگار می خندیم ولی زهرخندی تلخ ,می گرییم برای آن که جامعه ما برایش چنین خواسته و با همه این احساسات درهم خاطرات یک دختر فراری مبتلا به ایدز را می شنویم و خود قضاوت می کنیم.... گوشه ای از داستان: یلدا: سیاوش! خیلی دوستم داری؟ - آره .خیلی یلدا : اگه اون لحظه که بهت گفتم برو می رفتی دیگه دوستت نداشتم - من هیچ وقت ولت نمی کنم. یلدا : حلا دارم کم کم عشق یه پسر ایرونی رو می فهمم .حالا دیگه می تونم به جای کشیدن این چیزا به عشق تو پناه ببرم . به خاط کار احمقانه ام من رو ببخش ’’ بهش خندیدم اونم بهم خندید آروم بلند شد و اومد طرفم ! احساس کردم که چیکار می خواد بکنه مونده بودم که عکس العملم باید چی باشه که تو همین وقت نیما چند تا سرفه کرد و با یه سینی چایی اومد تو بالکن و گفت: - سرخر نمی خواین؟ یعنی چایی نمی خواین ؟ من و یلدا خندیدیم و یکی یه فنجون چایی برداشتیم و شروع کردیم به خوردن . نیما: چایی اش خیلی خوبه . یعنی وامونده مثل آبی یه که روی آتیش بریزی ! با این که داغه اما آتیش رو آنی خاموش می کنه ! واسه پنبه هم خوبه این چایی اصلا دم شده برای اطفای حریق !البته باید همیشه پیشاپیش جلوی آتش سوزی رو گرفت و آتیش و پنبه رو بغل هم نگه نداشت ولی چنانچه بطور اتفاقی این آتیش پدرسگ کشیده شد طرف این پنبه لطیف و معصوم بلا فاصله باید یه استکان چایی بی موقع رو روش خالی کرد ! از این ور چایی بی موقع رو نیاورده از اون ور احساسات آتشین تبدیل می شه به یه لبخند ساده و دوسه تا فحش زیر لبی به اونی که بی موقع چایی رو آورده !..... م . مودب پور ؟ م. مودب پور تولد 1339، 1337 ؟ نام دیگر سید مرتضی مودب پور زمینه فعالیت رمان ملیت ایران سالهای فعالیت حدود 1378 تا کنون . مرتضی مؤدبپور (م. مودب پور) از نویسندگان پرفروش ایرانی است. وی نویسندگی حرفهای خود را حدودا از سال ۱۳۷۸ آغاز کرد. از این نویسنده تاکنون ۶ اثر داستانی منتشر شدهاست. م.مؤدب پور به قدر کافی خوانندگانش را گیج کرده. هنوز کسی نمیداند او چند سالش است، چه قیافه ای دارد و اصلا زن است یا مرد. 6 رمان به اسم م.مؤدب پور چاپ شده و 3 کتاب دیگر به اسم ماندا معینی که البته در کنارش یک پرانتز بازشده و نوشته شده : (مؤدب پور). این ماجرا یک جوری آدم را به شک می اندازد که م حرف اول مانداست و مؤدب پور یک فامیلی برای رد گم کنی و م.مؤدب پور یک زن خانه دار است. ولی با وجود این هستند کسانی که شخص م.مؤدب پور را دیده اند. مردی خوش تیپ با مویی جو گندمی که همراه همسرش این طرف و آن طرف میرود . نام همسرش ماندا معینی است و نام خودش سیدمرتضی ؛ مرتضی مؤدب پور مشهور به م.مؤدب پور . مؤدب پور دوست ندارد کسی بداند چند سالش است و با اصرار از ناشرانش می خواهد که فیپی کتاب را که سال تولدش در آن ذکر شده در ابتدی کتاب چاپ نکنند . به هر حال، او متولد 1337 ،؟1339است و اولین کتابش پریچهر در سال 1378 چاپ شد. آن موقع کسی نمیتوانست با خواندن پریچهر به ظهور یک نویسنده عامه پسند دیگر امیدوار شود . حتی ناشری که مؤدب پور کتاب را برای چاپ پیش او برده بود هم روی چاپ کتاب نظر مساعدی نداشت RE: م . مودب پور ؟ لحن محاوره ای که مؤدب پور در دیالوگ نویسی داشت به نوعی شکستن روش کلاسیک دیالوگ نویسی بری عامه پسندها بود و این ، خودش یک ریسک به حساب میآمد . اما بالاخره ، ناشر قبول کرد که کتاب را چاپ کند. او برای این کار 2 دلیل داشت ؛ اینکه مؤدب پور سود چندانی از چاپ اول کتابش نمی خواست و مهم تر اینکه مؤدب پور همسایه دفتر انتشارات شادان بود و مدیر انتشارات نمی خواست روی همسیه را زمین بزند . با این وجود ، مؤدب پور با آن رمان به موفقیت رسید تا همه بر سر اینکه همسایگی با دفتر انتشارات یکی از فاکتورهای نویسنده شدن او بود، توافق کنند! پس از آن اتفاق که در سال 1378 در دفتر انتشاراتی افتاد، مؤدب پور 6 رمان نوشت. او برخلاف باقی عامه پسندها که با بازی با لغات عشق و امید و فرجام به نام کتاب شان میرسند ، نام های دخترانه را برای کتاب هایش انتخاب می کند: یاسمین ، یلدا ، شیرین ، رکسانا ، پریچهر و گندم . البته در ین بین چند کتاب هم با نام ماندانا معینی چاپ شد که در کنار آن اسم نوشته شده بود: (مؤدب پور). کژال و دریا از این کتاب ها هستند که هنوز کسی نمیداند مؤدب پور آنها را به نام همسرش نوشته یا اینکه واقعا خانمش هم نویسنده شده. : م . مودب پور ؟ و به سبک سنتی عامه پسند نویس ها پی درد دل دختران و پسران شکست خورده می نشیند و داستان زندگی آنها را رمان می کند؛ بماند که برخلاف دنیای ادبیات، در سینما آثار او موفقیت زیادی ندارند. در سال 1383 فیلم سینمایی انتخاب به کارگردانی تورج منصوری و بازی ماهایا پطروسیان، مهران غفوریان و فتحعلی اویسی روی پرده رفت. آن فیلم که با یک شکست مالی محض مواجه شد، روی پوسترهای تبلیغی خود عنوان براساس رمانی از م.مؤدب پور را داشت . پس از آن تجربه تلخ ، دیگر کارگردانی سراغ اقتباس از آثار او نرفت . او ساکن محله گیشی تهران است و تنها اطلاعاتی که از او به بیرون درز کرده ، چیزهای پیش پا افتاده ای است؛ مثل ینکه اتومبیل شخصی اش پرشیاست، یک فرزند 19 ساله دارد و منزلش در گیشا 3 خوابه است. با وجود این او هنوز از گفتن اینکه پیش از سال۱۳۸۰ و نویسندگی چه کاری می کرده ، فرار می کند. انگار او از زندگی گذشته خود فراری است که به کسی شغل سابق خود را نمیگوید . فقط به گفتن شغل آزاد قناعت می کند و البته حرفی از تحصیلاتش نمیزند ؛ هرچند مدت هاست دهان به دهان می چرخد که او حتی دیپلم هم ندارد . او برای اینکه این که اسرار فاش نشود با هیچ خبرنگاری گفت و گو نمی کند . شاید می ترسد که در این گفت و گوهای کوتاه ، سؤال ها به گذشته مبهم او برگردد . او خودش را ممنوع المصاحبه میداند و معلوم نیست که برای فرار از گفت و گو با خبرنگاران خودش را ممنوع المصاحبه کرده یا آن طور که خودش ادعا می کند ده نمکی و دولت با او بد هستند . مؤدب پور خودش اصلا اهل کتاب نیست . کتاب های فهیمه رحیمی و اعتمادی را مبتذل میداند و سبک کاری خودش را بالاتر از آنها میداند . ادعا می کند که کتاب های او از درد دل و رنج اجتماع بیرون میآید . میگوید تمام شخصیت های رمان هایش واقعی هستند و حتی خودش مدتی را با آنها زندگی می کند . او در بین رفقایش یک جمله مشهور دارد ؛ خوانندگان باید با فهیمه رحیمی و ر.اعتمادی شروع کنند و بعد بیایند سراغ من . او حتی رمان من او نوشته رضا امیرخانی را هم قبول ندارد و میگوید این کتاب محتوا ندارد . در حال حاضر چاپ هر 6 رمان او در بازار کتاب به پایان رسیده و همگی برای تجدید چاپ منتظر مجوز جدید هستند . حتی با اینکه ناشرش از او خواسته بعضی از بخش های رمان را بزند ، او روی کارش تعصب دارد و به این قضیه تن نمیدهد. چند ماهی است مؤدب پور خودش را در خانه حبس کرده و حتی خریدهای ضروری و روزمره را مغازه داران محل برایش به طبقه سوم میآورند. مدتی است او دیگر در فرعی های گیشا قدم نمیزند . کسی نمیداند ، شاید دنبال سوژه رمان بعدی اش میگردد.
بی بهانه در خاطرم هستی...شاید دوست داشتن همین باشد...!
شنبه 16 اردیبهشت 1391 - 21:46
تشکر شده:
تشکر شده:
1 کاربر از negindargahi به خاطر این مطلب مفید تشکر کرده اند:
m_star &