را بپوشید، صندلی را به حالت کاملا افقی دربیاورید. جاده دراز است و قلندر
بیدار. در طول راه، هرجا آهویی دیدید گوش هایتان را سفت بگیرید و خود را
از ترکش های انفجار دور نگه دارید.
مسافر اول: آهوی به این خری تو عمر ندیده بودم ها.
مسافر دوم: من خودم خر به این آهویی چندبار دیده بودم!
مسافر سوم: خانم مهماندار با این وضع بحرانی یا باید طاس کباب بدین یا
«بیده» فراهم کنین دست و صورتمونو بشوریم. وگرنه پا جلو می گذارم واسه یه
امر خیر. از آهو بپرسید شرایطش واسه ازدواج با ما چیه؟ خسته شدیم از
یکنواختی این زندگی.
خلبان دودورقایی: آهویی دارم خوشگله، فرار کرده ز دستم / دوری ش برایم مشکله، کاشکی اونو می بستم...»
سکانس سوم، هیات تحقیق و تجسس، جاده سفلی به بندر
لیدی ایز اند جنتلمن! در پی یافت جعبه سیاه، مشخص شد که مقصر تمام سقوط
های هوایی، آهویی جدیدالکشف می باشد که در موتور هواپیما تخم می گذارد و
در پی یافتن زوج مناسب، روی باند، ماغ می کشد!
مراقب افکارت باش که آنها به گفتار تبديل مي شوند
مراقب گفتارت باش که آنها به کردار تبديل مي شوند مراقب کردارت باش که آنها به عادت تبديل مي شوند مراقب عادتت باش که آنها به شخصيت تبديل مي شوند مراقب شخصيتت باش که آنها به سرنوشت تبديل مي شود